روزنوشت

می نویسم؛ تا به یاد آورم روزی، بودم

روزنوشت

می نویسم؛ تا به یاد آورم روزی، بودم

روزنوشت

من آرزویی ندارم، من از چیزی نمی‌ترسم، من آزادم...

«کازانتزاکیس»

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

طرح یکم

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۱۰ ق.ظ

نیمه شب ،
روی پل ایستاده ام
چشم و گوش و هوش خود
به رودخانه داده ام
ناگهان زنی
مثل سایه ای
از کنار من عبور می کند
(بوی بی نظیر مادگی)
بوی طاره ی شکفته
در مشام ِ تشنه ی بلوغ
بوی خواهش زنی که از نیاز من
گــُر گرفته


زن
مثل سایه ای به انتهای پل رسیده است
و ناپدید شد
رودخانه در مسیر ناهموارش
مانند قرن ها و هزارها هزار سال
پیش
آهنگ شاد و زنده ی جاری بودن را
تکرار می کند
آنک چه لحظه های عاشقانه ای
به خاطرات شاعرانه ام اضافه شد.
یک نیمه شب،
روی پل
و خیال ِ سایه ی زنی که رفت
و سرود آب
در تنهایی یک مرد.

 

   دوم فروردین ۱۳۷۱ – ایلود، رامی

منبع: وبسایت رسمی ابراهیم منصفی | رامی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۱/۱۳
  • ۸۵۹ نمایش
  • Nevercom

طرح یکم

ابراهیم منصفی

شعر

رامی

نظرات (۱)

به سلامتی دست به قلم شدی...
پاسخ:
جای پاتون رو تو بیشه زار یافتم، پام رو گذاشتم جای پای شما ;)
لطف کردی سر زدی حامد عزیز
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی