روزنوشت

می نویسم؛ تا به یاد آورم روزی، بودم

روزنوشت

می نویسم؛ تا به یاد آورم روزی، بودم

روزنوشت

من آرزویی ندارم، من از چیزی نمی‌ترسم، من آزادم...

«کازانتزاکیس»

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «memories» ثبت شده است

دو روز پیش بود که برادرم اومد تو اتاقم، یه بسته تو دستش بود و گفت باز اوبونتو سفارش دادی !

خب قطعاً هیچ چیزی مربوط به اوبونتو نمی تونست باشه چون ارسال CDهای اوبونتو چند سالی هست متوقف شده و البته این واقعیت که من هیچ چیزی مرتبط با اوبونتو جایی سفارش ندادم هم بی تاثیر نبود !

 

خیلی کنجکاو شدم ببینم تو اون بسته چی هست، دلیل اینکه برادرم این حرف رو زده بود برمیگرده به چندین سال پیش که در طرحی که کنونیکال برای معرفی اوبونتو داشت، CD هایی رو به رایگان ارسال می کرد، و من هم که بسیار علاقه مند به تجربه های جدید بودم درخواست دادم برای دریافت CD (اون موقع دوران شیرین و تلخ Dial-Up بود و امکان دانلود iso ها وجود نداشت)[با توجه به بازه ۶ ماهه ی انتشار نسخه های جدید، این CDها زیاد به دستم می رسید]

بعد از اولین باری که بسته به دستم رسید و اوبونتو رو امتحان کردم شیفته ش شدم، اما تبدیل نشده بود به سیستم عامل اصلی من.

خیلی از CDهایی که به دستم می رسید رو به دوستانم می دادم تا تست (و شاید استفاده) کنند، اما سعی کردم از هر CD یه نسخه برای خودم نگه دارم، اونایی مونده برام رو می تونید ببینید:

 

CDهای ارسالی توسط Canonical

 

 

  • Nevercom